حراست از اندیشه عاطفی و ذخیره انرژی برای استقلال مالی ضروری است. به عبارت دیگر برای توانگری پایدار باید شهامت متفاوت بودن را دست کم برای مدتی داشته باشید. لحظه یی که انسان باید از خودش دل و جرأت نشان دهد لحظه یی که در معرض خطری شدید است. آدمی برای پیروزی چشمگیر باید آماده و مشتاق خطر فراوان باشد. این بدان معناست که باید دارو ندار خودش را در معرض آزمایش قرار دهد.
البته این به معنای زندگی منزوی و یا گوشه گیری از دنیا نیست. کاملاً برعکس، به معنای یک زندگی شادمانه و رضایت بخش و سرشار از نشست و برخاستهای موافق و هماهنگ و عاری از هرگونه فعالیت غیرلازم است. وقتی تصمیم می گیرید که از نظر مالی مستقل شوید بیدرنگ ذهنتان را به این که«مردم چه فکر می کنند» می بندید و شهامت تمرکز بر هدفتان را پیدا می کنید.وقتی به سوی توانگری پیش می روید دیگر اهمیت نمی دهید که همکاران پیشین شما چه فکر می کنند زیرا بی تردید هرچه بگذرد همراه با گسترش نگرشتان، آشنایان و روابطی تازه و رضایت بخش تر و هماهنگ تر خواهید آفرید.
بیشتر مردمان موفق، بزرگ می اندیشند و خودشان و همکارانشان را محدود نمی کنند. اگر می خواهید از بسیاری از اندیشه ها و باورهای حقیر رها باشیدبزرگ اندیشیدن را آغاز کنید. حواستان را متوجه استقلال مالی کنید تا کسانی که کوچک می اندیشند از سر راهتان کنار بروند. در این راه دوستانی پایدار خواهید یافت که به شیوه یی دلپذیر به یاریتان می شتابند تا از نردبان ترقی بالا بروید.
فکر نکنید آنهایی که ما را در دستیابی به اهدافمان دلسرد می کنند و زبان به نصایح می گشایند حسود و یا دشمن ما هستند بلکه آنها به علت اینکه فراتر از عادت های دنیایی را مشاهده نمی کنند فکر می کنند ما راه خطا می رویم و به همین خاطر زبان به نصیحت گشوده و از نظر خودشان برای ما دلسوزی می کنند. همه خوبی ما را می خواهند ولی چون تحت تأثیر افکار حقیر و بی ارزش هستند آدرس غلط می دهند.
این بود قسمت دوم استقلال مالی منتظر قسمت سوم باشید.
یکی از آرزوهای همه کسانی که دارای اندیشه توانگر هستند این است که بتوانند روی پای خود بایستند و از نظر مالی مستقل باشند. فقر یکی از ترسهای نوع بشر است و بسیاری از مردم با وجود توانگری بی نظیر عصر ما با تنگدستی دست به گریبانند.
به محض اینکه قدرت اندیشه توانگر را دریابید پی می برید که امکان استقلال مالی آنقدرها هم دور نیست و تنها به دیگران تعلق ندارد و می تواند از آن شما نیز باشد!
عبارت«استقلال مالی» لزوماً برای همه معنایی یکسان ندارد. اساساً معنای استقلال مالی، آزادی مالی است. شاید استقلال مالی برای شخصی صرفاً شغلی قابل اتکاء با درآمدی مناسب باشد که از طریق آن بتواند از عهده تعهدات مالی اش برآید و امور روزانه اش نیز بگذرد. اما شاید شخصی دیگر در مقیاس یک میلیونر بیندیشد. به هنگام پیشرفت مالی، مفاهیم و اندیشه هایی که درباره استقلال مالی دارید نیز می گسترند و طبیعتاً آرزومند آزادی مالی عظیم تر و افزون تری می شوید.
از این رو این آرزو که انسان بتواند روی پای خود بایستد و از نظر مالی مستقل باشد آرزوئی الهی که در فطرت عاطفی و عقلانی آدمی به ودیعه نهاده شده است تا موجب پیشرفت او در زندگی شود. آرزوی استقلال مالی، خواه برای یک درآمد هفتگی مناسب و خواه به اندازه یک میلیونر، آرزویی الهی است که نباید سرکوب شود، بلکه باید به صورتی سازنده عیان و بیان گردد. زیرا تنها در این صورت آدمی می تواند خرسندی و توفیقی را که خواست خداست تجربه کند.
اگر می خواهید به سمت استقلال مالی حرکت کنید نارضایتی از وضع موجود با حفظ آرامش و صفای الهی، نخستین گام به سوی استقلال مالی است.اگر نمی توانید امور را به همان صورتی که هستند بپذیرید خیلی هم عالی است! این قدرت را دارید که از طریق اندیشه و عمل توانگر، این وضع را به چیزی بسیار بهتر و رضایتبخش تر بدل سازید. این نارضایتی می تواند کلید استقلال مالی شما باشد، البته اگر جرأت کنید و آن را به کار بگیرید.
بعد از این تصمیم گیری که در زندگی کمتر از بهترین را نپذیریم - یعنی راز دیگر استقلال مالی - شاید قانون تمرکز و حراست از اندیشه و مراقبت از عواطف باشد. شاید افرادی را دیه باشید که برای مدتی توانگر می شوند اما ناگهان بنیادشان بر باد می رود و چنان اوضاع مالی شان خراب می شود که نمی توانند سربلند کنند. اگر با دقت به یکایک این موارد بنگرید می بینید عواطف و گرایشها و شیوه زندگی آن اشخاص به ناگاه پراکنده شده است. از این رو، توانایی قابل توجهی را که قبلاً برای توانگری داشتند از دست داده اند.
همه ما دارای عواطف و احساسات می باشیم، و احساسات ژرفمان می تواند شکوفایی اقتصادی یا ورشکستگی مالی ما شود، عواطف آدمی قدرتی خدادادی است که باید مراقب آ«ها بود تا به راه درست برود. عواطف انسانی همان حراستی را می خواهد که معدن طلا؛ زیرا به راستی غنی ترین معدن طلائی است که می توانید در زندگی داشته باشید. اندیشه و عواطف و اعمال پراکنده موجب پراکندگی اقتدار ذهن می شوند که به نوبه خود انرژی جسمانی شما را که برای توانگری نیاز دارید به تحلیل می برد. انرژی مغز شما را نیز می گیرد و آنگاه نمی توانید به اعمال سودمند دست بزنید یا برنامه هایی مفید طراحی کنید. انگیزه های عاطفی شما را نیز می مکد و آنگاه نمی توانید برنامه هایتان را به کار وادارید.
در ذهن خودم و دیگران، این اندیشه را که می توان موهبت خدادادم را از من گرفت نابود می کنم. همه ی برکتها و دارائیهایی که حق من است اکنون به فراوانی به نزد من می آیند و من شادمانه آنها را می پذیرم.
ملکوت خدا آماده است و اراده ی متعال و نیکوی خدا هم اکنون در همه ی زمینه های مربوط به کار و زندگی من جاری می شود.
اکنون در حضور فرشتگانی بی شمارم و از یک زندگی شاد، جالب، رضایتبخش برخوردارم. به دلیل خوشبختی، توانگری و تندرستی ام می توانم به دیگران کمک کنم تا از یک زندگی شاد، جالب و رضایتبخش بهره مند باشند.
حق من است و این حق را خدا خواسته است که از موهبتهای بیکران جهانی و کیهانی بهره مند شوم.
اکنون سلامت کامل و ثروت بیکران و سعادت نامحدود را تجربه می کنم. این حقیقت دارد زیرا جهان سرشار از مردمانی نازنین و مهربان است که از هر جهتی کمکم می کنند و همه مظهر و تجلی قدرت، شعور، زیبایی و ... خداوند هستند.